مرد مو قهوه ای زمانی که وارد ساختمان کاخ دادگستری شد، چهرهاش تغییر کرد، ابتدا کمی تعجب کرد اما وقتی به اتاقها سر میزد چهرهاش بیشتر در هم فرو میرفت. او که دیگر کاملا عصبانی شده بود وارد اتاقها شد و با خشم و زبانی که فارسی را به سختی صحبت میکرد، میگفت: "چرا بیرون نرفتهاید! از اینجا بروید، اینجا متعلق به من است!" این خارجی درمانده کسی نبود جز یک تاجر پولدار که ۱۰ روز پیش کاخ دادگستری را برای ساخت مرکزی تجاری در ایران ، به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان خریداری کرده بود.
فروشنده و فردی که این جرأت را به خرج داده تا کاخ دادگستری در خیابان خیام را به کل بفروشد کسی جز آرسنلوپن ایران نبود.
مردی باهوش و مسلط به زبان عربی و انگلیسی. مهدی بلیغ یکی از کلاهبرداران سرشناس ایران است و اگرچه بیشتر عمر خود را در فرار و یا زندگی در زندان سپری کرده اما در تمام این سالها مردم همیشه پیگیر خبرها و شنیدن کلاهبرداری تازه و جذابی از این مرد چشم سبز بودند و با وجود اعدامش در سال ۱۳۶۰ و بعد از انقلاب هنوز نام او در رسانهها جای دارد و از او به عنوان یکی از باهوشترین کلاهبرداران ایران یاد میشود. آنقدر که مسعود کیمیایی کارگردان سینمای ایران تصمیم گرفته از داستان زندگی او فیلمی بسازد. این مرد هیچگاه دست از کلاهبرداری برنداشت و از هر نوع کلاهبرداری کوچک تا بزرگ، از فروختن کاخ دادگستری به مرد خارجی تا فروش یک تلوزیون زندان به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان به یک زندانی را در پرونده خود دارد.
او روز محاکمه خود به اتهام قتل همدستش برای اولین بار از دست مأموران فرار کرد. بلیغ قبل از اینکه به جلسه محاکمه در دادگستری وارد شود، از مأمور همراهش اجازه رفتن به دستشویی را گرفت. مأموران بدون آنکه از نیت واقعی وی اطلاعی داشته باشند با درخواست وی موافقت می کنند. مهدی بلیغ وارد دستشویی میشود و مأموران محافظ وی پشت در دستشویی انتظار بیرون آمدن او را میکشند ولی پس از آنکه این انتظار طولانی میشود آنان چندبار در میزنند و متوجه میشوند در دستشویی از داخل بسته شده است. وقتی در دستشویی باز شد تنها صحنه روبه روی مأموران پنجره شکسته دستشویی بود. بلیغ فرار کرده بود.
با وجود آنکه جستوجو برای پیدا کردن بلیغ شروع میشود او از کشور خارج شده و زندگی جدید را شروع میکند. هیچ کس از او خبر ندارد تا آنکه ردپای او را در عراق پیدا میکنند. بلیغ در مدت این مدت با یک دختر عراقی ازدواج میکند و صاحب فرزندی نیز میشود. اما زندگی خوب و آرام او دیری نمیپاید و با هماهنگیهای پلیس بین الملل ایران با پلیس بین الملل عراق دستگیر میشود. بلیغ به همراه چند مأمور با قایق به سمت ایران فرستاده میشوند. اما او در همان زمان دومین فرار بزرگ خود را رقم میزند. او از یک لحظه غفلت پلیس استفاده کرد و خود را در آب انداخت. شلیکهای متعدد مأموران بینتیجه میماند و بلیغ شناکنان از میان رگبار گلولهها جان سالم به در برد.
این متهم فراری مدت زیادی را روی آب شناور میماند تا اینکه یک ماهیگیر او را از آب میگیرد. او بلیغ را درحالی که بیحال شده است به خانهاش میبرد. بلیغ این بار بعد از بهبودی به کویت رفت و از آنجا نیز به لبنان گریخت. اما بعد از مدتی در لبنان نیز شناسایی شد و پس از دستگیری در خردادماه سال ۱۳۳۷ با ۱۲ مورد اتهام در شعبه دوم دیوان عالی محاکمه شد. او حتی زمانی که در زندان بود تلویزیون زندان را به یک زندانی فروخت. زندانی نگونبخت هم موقع آزادی قصد بردن تلویزیون را به خانهاش داشت که تازه فهمید چه کلاهی سرش رفته است.
فرارها و دستگیریهای مهدی بلیغ در تمام این سالها ادامه داشت اما در نهایت زندگی برای او تلخ تمام شد. مردی که میگویند به دلیل گذراندن زندانهای طولانی به قانون تسلط زیادی داشت و برای زندانیان کم درآمد نامه در درخواستهای حقوقی مینوشت، در نهایت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اتهام حمل موارد مخدر دستگیر شد و یکسال بعد یعنی در سال ۱۳۶۰ و در سن ۶۳ سالگی اعدام شد. او در سالهای آخر عمر در فقر و اعتیاد به سر میبرد.
همه چیز از سرتاسر وب...
ما را در سایت همه چیز از سرتاسر وب دنبال می کنید
برچسب : فروش کاخ دادگستری و گرفتن لقب آرسن لوپن , نویسنده : amir patogh4u بازدید : 2162 تاريخ : پنجشنبه 10 مرداد 1392 ساعت: 15:42